سانلي جانسانلي جان، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 19 روز سن داره
اليسا جاناليسا جان، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه سن داره

سانلی و الیسا

یاامام حسین(ع)

    ماه اشک های بی اختیار، ماه غمبار اسیران، ماه فریادهای خونین و ماه طنین، مؤید صحرای عشق، بر شما عاشوراییان تسلیت باد     یا ابوالفضل :   آموخته ایم از تو وفاداری را خون تو نوشت معنی یاری را   ای کاش که آب کربلا می آموخت آن روز زچشمت آبرو داری را …     ...
25 آبان 1392

پرنسسم تولدت مبرک...

    امروز به تو فکر میکنم به زمانی که چشم گشودی و آغوش زمان ضربان قلبش را با تو یکی نمود دنیایم با تو آغاز شد... پرنسسم تولدت مبارک     دنیا صدای کودکی را شنید که امرور تنها بهانه برای خندیدن من است... امروز را با هم لبخند میزنیم... گل یاسمینم تولدت مبارک     هر انسان لبخندی از خداست و تو زیباترین لبخند خدایی...     سانلی نازنینم شکفتن هیچ گلی زیباتر از لبخند تو نیست. عروسکم تولدت مبارک   سانلی عزیزم چه خوب شد که اومدی و چه خوب شد که تمام زندگی من شدی خیلی دوستت دارم و بهترین آهنگ زندگیم تپش قلب توست و ...
21 آبان 1392

چله الیسا جونم...

  روز یکشنیه ١٩آبان چله الیسا کوچولو بود.اونروز هم برای کچاب بردیمش بهداشت که خدارو شکر رشدش خوب بود و مشکلی نداشت. بعد از ظهر هم رفتیم خونه مامان جون اینا و اونجا برای سانلی جونم کیک پختم و با محمدرضا کوچولو تولد گرفتیم.قرار بود چند روز پیش برای سانلی کیک تولد بگیرم ولی چون این روزها با الیسا اصلا" وقت نمیکنم به هیچ کاری برسم یه وقت دیدم دیگه ماه محرم شده و دیگه نشد و برای همین با یه کیک خونگی و به اتفاق محمدرضا کوچولو براش تولد گرفتیم.   اینم عکسهای چهل روزگی الیسا و تولد سانلی جونم...                 &nb...
21 آبان 1392

الیسادر38روزگی...

  عکسهای الیسا جون در٣٨روزگیش...   الیسا مشغول تماشای تلویزیون...     سانلی جونم فدات بشم که چه  قشنگ خواهرت رو بغل گرفتی...   دختر اخموی ما...       سانلی جونم فدای خنده های خوشگلت بشم که از بغل کردن الیسا ذوق کردی...       الیسا هم در آغوش خواهرش خوشحاله و آروم میگیره...           الیسا جون وقتی که میخواد استارت گریه رو بزنه این شکلی میشه...   فدای دخترای نازنینم بشم.     ...
18 آبان 1392

موفق شدم به الیسا پستونک بدم...

     بالاخره امروز موفق شدم به الیسا جون پستونک بدم چون اصلا"نمیخورد ولی امروز با هزار زحمت هم که شده بهش پستونک دادم و اونم مثل یه بچه خوب دید که چاره ای نداره و خورد.منم الان خیلی خوشحالم. یه همچین مادریم من     علت اینکه میخوام پستونک بخوره اینه که  وقتی بیداره بیقراری میکنه و دوست داره همش شیر بخوره و وقتی هم که شیر رو زیاد میخوره بعد از یه مدت کم همشو بالا میاره و مجبورم بهش پستونک بدم تا سرش گرم بشه و هر دو ساعت یه بار شیر بخوره.     ولی خداییش نی نی با پستونک خیلی خوشگل میشه و منم که دوستدار نی نی پستونک خورم  ...
10 آبان 1392

الیسای ما یک ماهه شد...

    الیسای ما یک ماهه شد هوراااااااااااااااا الیسا جونم یک ماهگیت مبارک باشه گلم. الیسا جون توی این یک ماه خیلی دختر آروم و ساکتی بود و اصلا"گریه و جیغ راه نمینداخت و بعضی وقتها شبها بیدار بود و دوست داشت یکی هم با اون بیدار باشه که در غیر اینصورت کمی گریه میکردو در کل الیسای ما خیلی خانومه و سانلی هم که بیشتر از ما دوستش داره و بهش آبجیم میگه.     الیسا جونم ایشالا که روزها زودتر توام با سلامتی بگذره و شما شروع به خندیدن بکنی و شیرین تر بشی که سانلی جون خیلی منتظره اونروزه و خیلی دوست داره.     ...
10 آبان 1392